loading...
سایت تفریحی ،سرگرمی ، دانشجویی پاتوق دانشجویی
بهانه بازدید : 132 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

انجیر کهن سر زندگی اش رامی گسترد
زمین باران را صدا می زند
گردش ماهی آب را می شیارد
باد میگذرد چلچله می چرخد و نگاه من کم می شود
ماهی زنجیری آب است و
من زنجیری رنج
نگاهت خاک شدنی لبخندت پلاسیدنی است
سایه را بر تو فرو افکنده ام تا بت من شوی
نزدیک تو می آیم بوی بیابان می شنوم : به تو می رسم تنها می شوم
کنار توتنهاتر شدهام
از تو تا اوج تو زندگی من گسترده است
از من تا من تو گسترده ای
با تو بر خوردم به
راز پرستش پیوستم
از تو براه افتادم به جلوه رنج رسیدم
و با اینهمه ای شفاف
با این همهای شگرف
مرا راهی از تو بدر نیست
زمین باران را صدا می زند من ترا
پیکرت را زنجیری دستانم می سازم تا زمان را زندانی کنم
باد می دود و خاکسترش تلاشم را می برد
چلچله
می چرخد گردش ماهی آب را می شیارد فواره می جهد : لحظه من پر می 
شود

ارسال نظر برای این مطلب

نظرات برای این پست غیر فعال میباشد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4308
  • کل نظرات : 112
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 92
  • آی پی امروز : 253
  • آی پی دیروز : 253
  • بازدید امروز : 2,137
  • باردید دیروز : 4,704
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 9,027
  • بازدید ماه : 15,619
  • بازدید سال : 72,747
  • بازدید کلی : 1,088,573